مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان!
امان از این مردم حراف و وراج (که همون حراف میشه ) حرف مفت زن امروز وقتی یه بلوک سیمانی از طرف شهرداری اوردنگذاشتن دم مغازش همه اهل محل جمع شده بودن جلو مغازه و بدبختی یه جوون و نگاه میکردن حتی اونایی هم که تو اپارتمان بودن از جرز پنجره نگاه میکردن امشب حرافی های اهل محل تمومی نداره قضیه این بلوک میشه سوژه شب
دلم براش کباب شد یه جون ۲۳ ساله س که خرجش از اونجا در میاد و در شرف زن گرفتنه اما من نمیدونم خرج زن و بچش و از کجا میخواد بیاره یه مغازه که داخل کوچه س همچین درامدی نداره یا اگر هم داشته باشه فقط خرج خودش و میده
خودش که میگه ازم شکایت کردن اگه شکایت نمیکردن شهرداری محال بود بیاد
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته که به ان میخندم
توی بسته سیگارم هیچ سیگاری نیست
اگه الان چراغ جادو ظاهر میشد بهش میگفتم :
امر میکنم یه بسته سیگار به سرورت برسونی
اصلا نه نه
امر میکنم کارخونه سیگار و به اسمم بزنی
تاکید هم میکنم که سیگارش باید از اون سیگارایی باشه که کلیه و کبد و قلب و مری و معده و ... با هم یهویی داغون میکنه
چه حالی میده موقعی که زیر باد کولر لخت دراز میکشی رو یه راحتی قرمز رنگ مشروب میخوری و دود سیگارت و فوت میکنی به سمت بالا و هر از گاهی با دودش شکلک درست میکنی
واقعنی فکرش و که میکنم میبینم بیشترین درامد و سیگار داره