-
دوست یا دشمن
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1388 23:12
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند مارها باز...
-
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 17:40
امان از این مردم حراف و وراج (که همون حراف میشه ) حرف مفت زن امروز وقتی یه بلوک سیمانی از طرف شهرداری اوردنگذاشتن دم مغازش همه اهل محل جمع شده بودن جلو مغازه و بدبختی یه جوون و نگاه میکردن حتی اونایی هم که تو اپارتمان بودن از جرز پنجره نگاه میکردن امشب حرافی های اهل محل تمومی نداره قضیه این بلوک میشه سوژه شب دلم براش...
-
۴ . من مایه دار میشوم
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 17:23
توی بسته سیگارم هیچ سیگاری نیست اگه الان چراغ جادو ظاهر میشد بهش میگفتم : امر میکنم یه بسته سیگار به سرورت برسونی اصلا نه نه امر میکنم کارخونه سیگار و به اسمم بزنی تاکید هم میکنم که سیگارش باید از اون سیگارایی باشه که کلیه و کبد و قلب و مری و معده و ... با هم یهویی داغون میکنه چه حالی میده موقعی که زیر باد کولر لخت...
-
۳
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 15:36
میان اخم ببر و لبخند گرگ گله نابود میشود فرمانروا خود را حاکم قانون می پندارد و کشیش خود را نماینده خدا میداند و بین این دو انسان ها فدا شده و روحشان رو به نابودی میرود
-
۲
شنبه 17 مردادماه سال 1388 11:16
هق هق باران بر پیاده روها پیاده روهای ولگرد ولگردانی در محاصره ی آب ولگردانی خیس که می لیسند جنازه های فرورفته در سنگفرش کوچه ها
-
۱
جمعه 16 مردادماه سال 1388 09:52
انها فقط از فهمیدن تو میترسند از تن تو هرچقدر هم که قوی باشد ترسی ندارند از گاو که گنده تر نمیشوی میدوشند از خر که قوی تر نمیشوی بازت میکنند از اسب دونده تز که نمیشوی سوارت میشوند اما انها از فهمیدن تو میترسند دکتر علی شریعتی